طوفان واژه ها
بازاين چه شورش است كه درجان واژه هاست...
بازاين چه شورش است كه درجان واژه هاست...
هواتاریک وغبارآلودبود.محیط رانمی شناختم.نفس کشیدن درآن هوابسیارسخت بود.درآن سال همه همینطوربودن،کسی محیط رانمی شناخت.انگاری صوری دمیده شدوهمه رامسخ کرد ویکی پس ازدیگری وارداین سرزمین شدند.سرزمینی ناآشنا.نه تابلویی نه راهنمایی. آداب مردمش بامافرق می کرداوایل سازگاری درآن مشکل به نظرمی رسید،اماکم کم خودراباآن سازگارکردیم.
مردمان آن سرزمین خودرادوست نامیدندوماباورکردیم آنهامی توانن دوست ماباشند.
چیزی نگذشت که ماهم جزی ازآن سرزمین شدیم.
بعضی برای فرارازتنهایی به آن پناه آورده بودند.بعضی برای اثبات خودوساختن رویاهایشان درآن سرزمین قدم گذاشتند.بعضی به جهت روشنگری وایجادتابلو ونشانه درآن سرزمین منزل گرفتند.
ومن لابه لای آنهاچکارمی کردم نمیدادم شایددنبال راهی بودم برای نجات.نجات خود یادیگران!
آنچه مسلم است ازنزدیک شاهدپرپرشدن گل های سرزمینم بودم .گلهایی که با وعده های پوشالی (تجارت روسپی) آنان راواردان آن سرزمین کردن وپس ازمدتی طراوت گل هاراگرفتندویکی پس ازدیگری ازبین رفتندیابه سرزمین های دورصادرکردن!!
واقعیتی است تلخ که درزندگی امروزمااتفاق افتاده کمترکسی است که این روزهاباآن سروکارنداشته باشد.
سرزمینی که یک روزی با نام جعلی قالب مان کردند وامروزهم بافریب مانع خروج مردم ازآن می شوند.
گروهی ازمردم چنان مسخ آن سرزمین وآداب وظواهرش شدن که دل کندن برایشان سخت است وهرسرزمینی جزآن رالعن می کنند.
جمعی دیگرکه بیشترین ضربه دراین راه رامتحمل شدن درکنج تنهایی خودخزیدندوبه زمین وزمان بی اعتمادند.
به راستی چطوربه اینجارسیدیم؟
که حضوردرسرزمینی اینطور زندگی مان راتحت شعاع قراردهد.مایی که قراراست زمینه سازحکومت منجی باشیم باحضوردرسرزمینی ناشناخته هویت خودمی بازیم ومستاصل می شویم!!!
ماباحضوردرسرزمین ناشناخته وبدون آگاهی ازعواقب آن وبعضی باحرفهای مردم فریب ونشنیدن کلام ولی زمان،کار رابه جایی رساندن که صاحبان سرزمین ناشناخته دارایی مان،هویتمان،سرزمین وآداب ورسوم ماراهدف قرارداده اند.
آیابهترنیست قبل رفتن به هرمحیطی تمامی جوانب رابسنجیم وتوشه راه مهیاکنیم وبعدعزم سفرکنیم؟
چرااجازه می دهیم بیمارشویم وبعدپی درمان باشیم؟به راستی پیش گیری امری عاقلانه نیست که هیچ کس بدان اهمیت نمی دهد؟
کجایندامثال آوینی هاکه جان راکف دست گرفتن تابه جماعت مدعی بفهمانندمفهوم سینمای انقلابی را.جماعتی مدعی که تکنولوژی غربی رادرچارچوب دین نمی پذیرندودین رادرحدآن نمی دادندوبرعکس دین راباچارچوب واصل ومعیارغربی براندازمی کنن.
حکایت حال این روزهای ماحکایت قوم بنی اسرائیل است که درغیاب موسی به گوساله پرستی روی آوردندومسخ زروسیم ووعدخ های سامری شدند.
اسم آنان راهرچه بذاری سزاواراست جزانکه بگویی روشنفکر
آنان روغنفکرانی هستن که اربابانشان ازچربی اضافی فکرشان خوراک چرب وچیلی برای هوادارانشان آماده می کنن.
کسانیکه خودرامدعی همه کس وهمه چیزمیدانندودرهمه چیزصاحب نظرند…
بی خبران مفهوم تکنولوژی رانفهمیده وبه قصدزروسیم وعافیت جیبشان دم ازدلواپسی حقوق مردم می زنن وادعای بی پرده سخن گفتن دارن…
زهی خیال باطل…
به قلم:طوفان واژه ها
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط طوفان واژه ها در 1397/02/17 ساعت 07:52:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1397/03/19 @ 01:42:33 ق.ظ
عقیق [عضو]
یادم رفت (((؛
1397/03/19 @ 01:41:49 ق.ظ
عقیق [عضو]
واقعا هم اینطور شروع شد و به کجا کشوند همرو…
خدا رحم کنه، راه ادامه داره…!
1397/02/18 @ 03:11:04 ب.ظ
نسیم [بازدید کننده]
عالی بود.ممنون
قلمتون همیشه روان
1397/02/18 @ 03:24:01 ب.ظ
طوفان واژه ها [عضو]
سلامت باشید
ممنون ازحضورتون