گاهی خسته ازاتفاقات پیرامون دلت کنج خلوتی می خواهد.که قلم دردست بگیری وهرآنچه که ذهن طوفان زده ات دیده وضبط کرده رابه روی برگی از دفترپیاده کنی. هرکس چیزی راحواله ات کرده! حرفهایی که خودت هم باتمام وجودت لمسش کرده ای! توراکه می بینند درد دلشان تازه می… بیشتر »
می دانست همه بااومخالفت خواهندکرد،تصمیمش راگرفته بود.یقین داشت کاری که انجام می دهند درست است.حتی اگردیگران نپسندند!!باخودمی گفت هرطورشده بایدعباس راباخودهمراه کنم.اگراوبامن هم کلام باشد،هجمه هاکمترخواهدشد. چندروزدیگرجشن عروسی اووعباس بود.همه درتکاپو… بیشتر »