موضوع: "ویژه نامه غدیرومحرم"

تفکری شوم

بازهم درذهنم شوری بپاست. واژه ها گوی سبقت ازقلم ربوده اندوهرکدام خودرا برسطری می نشانند. گویادربیان حقیقت ازهم سبقت می گیرند. ومرا یارای کنترل کردنشان نیست. گویا این قلم کمرهمت بسته است به واسطه واژه ها طوفانی دیگربپاکند.

مکه،حجه الوداع،سقیفه،غدیر!!! واژه هایی که نمی توان فقط نام برد،وازآن گذشت.مگرمی شوداز حجه الوداع گفت ولی به حجه البلاغ اشاره نکرد؟حجی که زنده کننده نام ویادکسی است که پیام الهی درباره اش آمده بود.واورا امیرمومنان نامید.اما اسمش به حجه الوداع تغییرکرد تا بجای پیام آور ولایت وجانشینی؛ جزحسرت واندوه ودوری پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) پیام دیگری نداشته باشد!! (۱)

مگرمی شودازسقیفه نام بردوبه تفکری شوم اشاره نکرد؟تفکری که همچون تکه های پازل درچشم برهم زدنی عملی شد!!

چطورمی شود پیامبری که خدا دروصفش میفرماید:  وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ (و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید!)نجم/۳ فردی هذیان گولقب دادو مانع مکتوب شدن آخرین کلام های نورانی اش شد؟!! این چه ادعایی است که کتاب خدا، ماراکافی است!! درحالی که درکتاب خدا اطاعت ازخدا ورسول خدا واجب شمرده شده!! يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ ای کسانی که ایمان آورده‌اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را اطاعت کنید.(نساء/۵۹)

ای قلم،به این جاکه می رسد تاریخ نفسش به شماره می افتد، چه برسد به توکه تکه شئ بی جان هستی!گویاتوهم به خس خس افتاده ای! لابدمی دانی آنانکه چنین سیاهی درتاریخ به یادگارگذاشتند منکراسلام نبودند.بلکه افق نگاهشان بااسلام متفاوت بود. گویاتصورمی کردند.اسلام آمده تاامور دنیایی شان راسروسامان دهد.پس هرجا فکرمی کردند نظراسلام برای امورکافی نیست،نظرخودرابه نظراسلام ترجیح می داند.واین چنین شدکه تحت عنوان اجتهادخلیفه، اسلام ماهیت حقیقی خودرادست داد. وتنها نامش باقی ماند. بانیان چنین تفکری باتکیه برآن،به مسند خلافت نشستند. وغدیررا باتمام تاکیدات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مبنی برولایت علی (علیه السلام) بعد نبی (خَليفَتي عَلي اُمَّتي)به فراموشی سپردند.

هیهات برسقیفه!ای قلم بنویس تا روحیه‌ای که در سقیفه پیام غدیر را نادیده گرفت شناخته شود، وگرنه دوباره مقدسات به مسلخ می‌روند. روح و روحیه‌ای که نمی‌تواند بفهمد پروردگار عالم انسان‌هایی را جهت هدایت بشر، منوّر به عصمت و طهارت کرده است.بلکه اساساً نسبت به چنین انسان‌هایی کینه‌ورزی می‌نماید، و این است آن خسارت بزرگی که در کربلا بروز کرد.

وقتی ارزش امام معصوم یعنی علی(علیه السلام) با سایرین مساوی قلمداد شد، نتیجه آن می‌شود که همه‌ی قبایل،حکومتِ بر جامعه مسلمین را حق خود می‌دانند، و لذا تفاوتی بین امام حسین(علیه السلام) و یزید در میان نمی‌ماند. به طوریکه حتی افکارعمومی هم ازحاکمیت همچون یزید ملول نمی شود.

ای قلم اف برتو! به کربلا رسیدی قلبم آتش گرفت! چگونه ازکربلانام می بری ومی خواهی باشتاب بگذری؟مگرمی شودازکربلابه سادگی گذشت؟ سربریده،روی نیزه،نعل تازه، زیرآفتاب سوزان، تکه تکه، مشک بی آب،لب تشنه،توی خیمه، آتش انداخت، آتشی ازجنس سوختن در،دست بسته،می برندبه اسیری! امان ازدل زینب!

ای قلم این بار توزینب وار پیام عاشورا رابرسان!تاهمه بدانند پیام حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) و یاران آن حضرت در کربلا چیست؟ آیاغیراین است که می خواهند انسان هاازخواب غفلت بیدارشوندوازخود بپرسندچرا اسلام آن‌طور که باید و شاید نتوانست نقش خود را ایفاء کند؟ و چرا کار جهان اسلام تا به آنجا کشیده شد که روبه‌روی پاک‌ترین انسان روزگار ایستادند؟ 

چرا پس از پنجاه سال از هجرت رسول خدا(ص) عده‌ای از مسلمانان حاضر شدند دست به کشتن کسی بزنند که معتقدند رسول خدا(ص) در مورد او و برادرش سفارش‌ها کرده و حضرت سیدالشهداء در مقابل لشکر عمرسعد فرمودند: «أَ وَ لَمْ یبْلُغْکمْ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِی وَ لِأَخِی هَذَانِ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةآیا به راستی سخن پیامبر خدا(ص) در مورد من و برادر‌م به شمانرسیده است که فرمود: این دو؛ سید و سالار جوانان اهل بهشت‌اند؟

وقتی آن پیام درست دریافت شد همه‌ی آحاد جهان اسلام نسبت به سیری که پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) پیش آمد، به تأمل فرو می‌روند.

 آنان منکر سخن حضرت سیدالشهداء(علیه السلام )نبودند ، مشکل آن بود که در فرهنگی قرار داشتند که رعایت سخن رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را مصلحت نمی‌دانستند، و این آن فرهنگی است که در سقیفه ظهور کرد.همان تفکری که معتقد است از اسلام استفاده کند ولی هرجا به نظر او اسلام جواب نداد با نظر خودش کار را ادامه دهد، زیرا معتقد است اسلام هم مثل هر چیزی کهنه می‌شود و دورانی دارد. این طرز فکر را در گفته خلیفه دوم به وضوح می‌توان دید، وقتی می‌گوید:«همان‌طور که یک شتر در طول عمرش حالات گوناگونِ توانایی و جوانی و ناتوانی و پیری دارد، اسلام همین‌طور است》(۲)

از این جمله بر می‌آید که اسلام هم یک طرز فکر بشری است، مثل طرز فکر افلاطون و جان لاک که در عین قابل احترام‌بودن نمی‌توان تا ابد به آن‌ مقید بود. حرفشان این است که اسلام مربوط به زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بود، امروز باید خودمان با فکر خودمان به اسلام کمک کنیم.

حال اگر امام حسین(علیه السلام) بخواهد جامعه را به زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) برگرداند و بگوید: «أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی(ص) أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْکرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی‌عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)»؛من برای سرکشی و عداوت و فساد کردن و ظلم نمودن خروج نکردم، بلکه؛ جز این نیست که من به منظور اصلاح در دین جدّم قیام نمودم، من در نظر دارم امر به معروف و نهی از منکر نمایم. من می‌خواهم مطابق سیره‌ی جدّم رسول خدا و پدرم علی بن ابی طالب(علیهما‌السّلام) رفتار نمایم. در منظر آن‌ها چنین فردی طغیان‌گر است و طبق عقل جامعه عمل نمی‌کند و می‌خواهد ما را به گذشته برگرداند!!

ای قلم بنویس تاهمگان بدانند، تفکری که معنویت را به حاشیه می‌راند، هرچند با ظاهر اسلامی به میدان بیاید، در نهایت، با حقیقی‌ترین روشِ اصلاح امور که در امامی معصوم(علیه السلام) تجلی می‌یابد، به مقابله بر می‌خیزد. در ابتدا هیچ‌کس فکر نمی‌کرد با تفکری که در سقیفه ظهور کرد کار به قتل فرزند پیامبر بکشد، ولی چون پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) یادشان رفت که قرآن آمده است تا بشر را آسمانی کند غدیر فراموش شد و امام به شهادت رسید.

 آسمانی‌شدن بشر ممکن نیست مگر این‌که کسی مدیریت جامعه را در دست بگیرد که به عنوان انسانی معصوم، با باطن قرآن مرتبط باشد، همان شخصیت‌هایی که ابتدا قرآن آن‌ها را به عنوان اهل البیت عصمت و طهارت معرفی کرد(۳) و سپس فرمود: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کرِیمٌ * فِی کتَابٍ مَّکنُونٍ * لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»؛(۴) آن قرآن، قرآن بلند‌مرتبه‌ای است که در کتابی پنهان و دور از دسترس همه قرار دارد و هیچ‌کس نمی‌تواند با آن تماس پیدا کند مگر آن مطهرون و اهل عصمت و طهارت. 

وقتی مقصد اصلی قرآن فراموش شد هم سقیفه جای غدیر می‌نشیند و هم یزید جای حسین(علیه السلام)‌ و هم امام در کربلا شهید می‌شوند.هرچنددر سقیفه هیچ کس منکر آن نبود که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده‌اند: «اَلْحَقُّ مَعَ عَلِی وَ عَلِی مَعَ الْحَق»؛(۵) حق همواره با علی(علیه السلام) همراه است و علی(علیه السلام) نیز همواره با حق است. این حدیث و امثال آن را همه از زبان پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شنیده بودند و در کتاب‌های خود نیز آن‌ها را آورده‌اند، منتها در سقیفه روحیه‌ای حاکم بود که تصور می‌کرد برای اداره جامعه به چیزی غیر از شریعت الهی احتیاج است و آن زرنگی‌های حاکمان است.

باچنین تفکری بایدگروهی بر سر کارآیدکه با اندیشه‌ی بشری جامعه را اداره کند و امور دیانت را برای امور شخصی بگذارد.حسین(علیه السلام) در کربلا عمق فاجعه را نمایاند، و روشن کرد وقتی اصالت به منافع دنیایی داده شود بهترین انسان‌ها به مسلخ می‌روند و در نتیجه جامعه یک روز هم روی خوش به خود نخواهد دید.

ای قلم افسوس که تاریخ همچنان درحال تکراراست. سقیفه، این بار در رنگ دیگری رخ می نماید.اهل سقیفه هنوزهم درتلاشندتاازقدر ارزش های الهی کم کنند. یکبار عدالت را زیرسوال می برندوباردیگر منکر قصاص می شوند. وهروقت کم بیاورند به تحریف تاریخ دست می برندو ازکربلا درس مذاکره می گیرند! اینان برای حفظ خود اسلام را دست آویزقرارداده، وهرجا که مطابق میلشان نبود به رای خودعمل می کنند.و وقیحانه ازناتوانی اسلام درجهت تامین نیاز بشر می گویند. 

جماعتی که تحت نظام سرمایه‌داری با تکیه بر لیبرال دموکراسی، گمان می کردند با کار و تولید می‌توانند امور جامعه را سر و سامان دهند و جایی برای رهنمودهای انبیای الهی در مناسبات اقتصادی و اجتماعی قائل نبودند، امروز روحیه‌ی کینه‌ورزی با امور معنوی را تقویت می کنندو درنتیجه بشر را با بحرانی این‌چنین سهمگین روبه‌روکردند. همان بحرانی که جهان اسلام با حضور امویان با آن روبه‌رو شد، بحران مقابله با قداست‌ها که منجربه شهادت حضرت امام حسین(ع) شد. ریشه‌ی همه‌ی این‌ بحران‌ها - اعم از بحران‌های دوران اموی، و یا بحران‌های جهان امروز - را باید در توجه بیشتر به زمین و غفلت از آسمان معنویت جستجو کرد، این روحیه در سقیفه به یک نحو ظاهر شد و در مارکسیم لنینیسم به نحوی دیگر و در لیبرال دمکراسی به صورتی دیگر.(۸)

امروز بدخواهان درتلاشندتا باترویج تفکرسقیفه کربلایی دیگررقم بزنندودوباره امام زمانه را به مسلخ بکشانند.آن هم باابزاری که در دست دارند.ازرسانه های داخلی وخارجی گرفته تا مهره های دست نشانده شان.همه وهمه رافراخوانده اندتا ازوعده الهی جلوگیری کنند.(۶) چه درسطح جهانی بامعرفی اسلام به خشونت وتروریسم،چه با ایجادتفرقه بین مسلمانان، چه با ترویج خرافات در وقایع تاریخی ازجمله کربلا وعاشورا چه باایجادناامیدی ویاس ازانتظارفرج…

ای قلم به همگان بگو که شیعه همچون کبوتری است که دوبال دارد.بال سرخ عاشورا(قیام امام حسین(علیه السلام) وسبزانتظار(قیام امام مهدی(عج).(۷) سقیفه پرستان درتلاشند،این دوبال را ازشیعه بگیرند. بهوش باشیدمبادا باردیگر کربلایی دیگر رقم بخورد!! مبادا مسلم زمان تنهابماند!! مبادا ماهم چون اهل کوفه عمل کنیم!!
به قلم طوفان واژه ها

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۱:مجید،حیدری فر، مدرسه سبزغدیر،ص۹۵،انتشارات زائر،سال۸۸

۲:علامه،طباطبایی،معنویت تشیع،ص۵۴،انتشارات تشیع،سال۸۵

۳:سوره احزاب/۳۳

۴:واقعه/۷۷_۷۹

۵:ینابیع الموده،قندوزی شافعی،ص۹۰

۶:. امام صادق(ع) در تفسیر آیه یاد شده فرمود: «در هر زمانی امامی از خاندان ما وجود دارد که مردم را به آنچه رسول الله آورده (دین اسلام) هدایت می کند». («و فی کل زمان امام منا یهدیهم الی ما جاء به رسول الله (ص) » (مجلسی، بحارالانوار، ج 23 ، ص 5)

۷: درکنفرانس تلاویو،افرادی مثل برناردلوییس،میشل فوکوو… جمله مشهوری دارند، این است که: اینها(شیعیان) به اسم امام حسین قیام می کنندوبه اسم امام زمان،قیامشان راحفظ می کنند. 

۸:اصغر،طاهرزاده، رازشادی امام حسین (علیه السلام)درقتلگاه،ص۳۲، سال ۸۹