موضوع: "مخاطب خاص"

ایستگاه آخر

هوابس ناجوانمردانه سردبود.پنجره ماشین رابالاآوردم تابلکه کمی از سوز هوا کم شود.باران می باریدوبه سختی می شدرانندگی کرد.جاده شلوغ بود.بعضی بااحتیاط می راندندوبعضی درسبقت گرفتن ازهم سرازپانمی شناختند.

رقص ماشین هادرآن هوا دیدنی بود. ازچپ وراست ماشین می بارید.جاده تنگ،مانع حرکت می شد.بوق ها بلندمی شد. در آن بین لایی کشیدن یکی ازماشین ها توجهم راجلب کرد. روی چهارچرخش بند نبود. هرلحظه به سمتی میرفت.گویا تمام هم وغمّش را گذاشته هرطور شده خود رابه مقصدبرساند!

ذهنم درگیرشد.چقدراین جاده شبیه دنیای ما آدم هاست. وماشین های آن حکایت ازحال وهوای ما دارد.گاهی چه چاله هایی که درسر راهمان قرارنمی گیرد.که هربارهنگام گذر ازآن دچارچنان دست اندازی می شویم که تامدتی چهارستون تنمان دردمی گیرد. 

وچه بسیارزمانی که برای رسیدن به اهدافمان حتی حاضریم از روی هم رد شویم.آخرین باری که کسی وسط زندگیمان لایی کشیده کی بود؟! ما در برخورد با او چگونه بودیم؟! دربرخورد باطوفان های زندگی چه کردیم،که هربار خواسته یاناخواسته فصل های مختلف زندگیمان را ازبهار به تابستان وخزان می کشانند! آیا توانسته ایم  چنان راننده ای ماهرباشیم که درسخت ترین شرایط خود ومسافرینش رابه سلامت به مقصد می رساند؟!! 

تعدادسوالات زیادبود وفرصت کم. ایستگاه آخر نزدیک است. برای یافتن پاسخ وقت کم است. ای کاش زمان را مدیریت می کردم.

#طوفان_واژه_ها

قلاده ای به جنس آزادی

اگرآزادگی را ازآزادی بگیریم چیزی جز ولنگاری نمی ماند. آنهایی که به نام آزادی تورا دعوت به انجام کارهایی خلاف عرف،وحقوق اجتماعی می کنند. خوب فرق آزادی وآزادگی رامیفهمند.شایدبه همین دلیل است دلارها خرج می کنندتا باالگوی آزادگان عالم آشنا نشوی!!

چراکه اگررسم آزادگی را ازاهلش یادبگیری،زیربار هر خفتی نخواهی رفت. می شوددرعین اسارت، آزادبود. می شوداسیربوداما استقامتت کاخ ظلم رابه لرزه در بیاورد.چنان مقاوم که کسی اجازه تعرض به جایگاهت رابه خودش ندهد.براستی می شوداین جایگاه را شناخت ومجذوبش نشد؟

به تومی گوید اسلام زن راذلیل کرده،اما نمی گویند با ورود اسلام زنده به گور کردن دختران وقربانی زنان پای بت ها ممنوع شد. حرف از الگوی اسلامی که می شود،دم از برتری عجم بر عرب می زنند.نمی گذارند شخصیتی چون زینب (سلام الله علیها) بانوی عالمه رابهتروبیشتربشناسی!!! اما برایت انواع الگوی های غربی وشرقی را ردیف می کنند،جالب است اینجاکسی دم ازبرتری عجم برغرب وشرق نمی زند!! تازه به آنها که می رسند ایرانی جماعت رابدبخت می نامند.

انواع لباس هایشان،مدل موهایشان وخلاصه کلام تمام فرهنگشان را واردمی کنند وازطریق جذب تو به فرهنگ آنها سود دلالی شان رامی برندوجیبشان پراز پول می شود.چیزی که نصیب تومی شود فرهنگیست که نه تنها مال تونیست بلکه تورا ازدرون تهی می کند.

مانندکلاغی که خواست راه رفتن کبک را یادبگیرد اما راه رفتن خودش هم فراموشش شد.اگرخیلی هوا خواه توهستند ونیتشان خیراست چرا علومشان را درغالب فیلم ومقاله وپایان نامه دراختیارت نمی گذارند. چرا فقط رقص وآواز وهرزگی!!! وتوغافل از دسیسه های پشت پرده. تصورمی کنی آنها مردمانی شادوسرحالند چون همیشه درحال خوش گذرانی اند. بدان که اگر این نوع خوش گذرانی واقعی بود وباعث سلامت جسم وروحت می شد خدا خودش برایت واجبش می کرد. پس برو دنبالش ببین چرا خداوند نهی کرده!!

تابه حال فکرکردی که اگرآنها دائم درحال خوش گذرانی باشند پس کی فرصت می کنند انواع اختراعات وکشفیات را ثبت کنند؟ پس چطور جز کشورهای پیشرفته ازلحاظ علمی محسوب می شوند؟! هیچ میدانی دانشگاه هایشان قوانین سفت وسخت ازلحاظ رعایت اخلاق وپوشش دارند؟!! 

اینهاراکسی برایت نمی گوید. تنهاچیزی که به توگفته می شود!!نبود آزادی ایست.آزادی ازجنس،جنسیت. اینکه بیایی وبابه نمایش گذاشتن تن امتیازجمع کنی گویا مارتن جنسی است. هرکس تن فروشیش بیشتر امتیازش بالاتر… بدان که اگر نگاه ها به تو جنسی شود دیگرکسی تورابخاطرخودت،شخصیتت نخواهد خواست. هرکه این راه رارفت.انگشت ندامت به دهانش گزید.چراکه آزادی بابرهنگی فرق دارد. برهنه که شوی آزادنیستی! تازه اول اسارت وبردگی است!! به خودشان اجازه می دهند برایت قیمت بگذارند. وقلاده به گردنت بیاندازند!!! چراکه خود را ارباب تومی دانند.  

#به_قلم_طوفان_واژه_ها

قلبت رافلش کن!


دل تنگ که می شوی گوشی دستت می گیری وآهنگ گوش می دهی!تصورمی کنی آنهادرد تورا فریاد می زنند،خود رادرخط به خط متن خواننده میابی! گاهی چقدرحس خوشبختی وگاهی چقدر خودرا بدبخت می بینی! غافل ازآنی که این امواج تورا ازخودبی خود می کنندوحالی به حالی می شوی! دیگرخودت نیستی، خودت رالابه لای آهنگ های مختلف گم می کنی!! 

قلبت به تلاطم میفتد،گویی می خواهد ازکف سینه ات بیرون بپرد.ناگهان صداقطع می شود.نگاه که می کنی می بینی گوشی ات پیامی داده. این موسیقی پشتیبانی نمی شود. تعجب می کنی! مگرمی شود؟! تاچندلحظه پیش همین آهنگ راگوش می دادی! الان چطورشد؟

برنامه های گوشی رابالاوپایین می کنی خودرا به هردری می زنی تا راه بیفتد.اما… ازهر کسی که نزدیکت هست علت رامی پرسی همه تورا به اهل فن دعوت می کنن.تصمیم می گیری به خدمات تلفن همراه مراجعه کنی.گوشی راکه نشان می دهی یه نگاه معنا داری بهت می اندازد وسری تکان می دهدومی گوید: چه خبره، گوشی داره می ترکه؟ یکم حجم اطلاعاتتون روکمترکنید. رعایت نکنی هاردگوشی می سوزه!! 

ترس ازدست دادن گوشی تمام وجودت راپرمی کنند.من من کنان می گویی: هرکاری لازمه انجام بدید.

اودست بکار می شود.حافظه گوشی رافلش می کند. وتمام آنچه که درآن ریخته بودی به یک باره پاک می شود. گوشی سبک می شود.وتودل خوش ازسلامت همدم لحظات دلتنگی ات از آنجا خارج می شوی؟ درمسیرراه صفحه گوشی رابازمی کنی هیچ کدام از اطلاعاتت درآن نیست.بازهم دلت می گیرد!باخود می گویی ای کاش هیچ وقت این چنین نمی شد.باخود قول می دهی ازاین به بعدبیشترحواست راجمع کنی هم درذخیره اطلاعات دقت کنی وهم ازتمامی فایل ها پشتیبان تهیه کنی!

ای کاش قدری هم نگران تلاطم قلبت بودی! ای کاش میدانستی که قلب هم حجمی داردودل بستن به هرچیزی فضای آن راپرمی کند.قلب که پرشود،ذهنت درگیرمی شود.آرامشت راازدست می دهی. این می شودکه خیال می کنی باآهنگ های این چنینی آرام می گیری! آدرس رااشتباهی نشانت دادند! ای کاش پیام های مکرر قلبت رامی دیدی! آنجاکه تورا التماس می کند خودرا به هرچیزی آلوده نکنی،می گویدکه توان پشتیبانی این محتوا راندارد.اما آنقدرغرق می شوی که هیچ نمی شنوی!!

 بدان که تنها بایادخدا وتوبه می توانی قلب راسبک کنی(به اصطلاح فلش کنی). وتا قلب رایک دور پاکسازی نکنی از ضدارزش ها ذهنت آرام نمی گیرد. وبه آرامش نمی رسی!

گاهی لازم است ازاطلاعات قلبت هم پشتیبان تهیه کنی تا همیشه یک نسخه اش برایت بماند.تایادت باشدوازآن درس بگیری! همانطورکه نیازاست بخشی از اطلاعات آن را طوری دیلیت کنی که باهیچ نرم افزار بازیابی برنگردد.

قبل ازآنکه دیرشود، به فکرپاکسازی قلب هایمان باشیم.

#به_قلم_طوفان_واژه_ها