طوفان واژه ها
بازاين چه شورش است كه درجان واژه هاست...
بازاين چه شورش است كه درجان واژه هاست...
یکشنبه 97/02/30
هرچه باارزش است دردل خودراز ورمزهایی دارد،که خواستنی ترش می کند.جهان باتمام مخلوقات درآن،ایام وسالهاوماه هاهرکدام در درون خود رموزی دارند.وازمیان ماه هاماه رمضان هم رمزورازخودراداردوازاین امرمستثنی نیست.
رمضان باتمام اصول وضوابطش می خواهدچندچیزرابه مابیاموزد.
اول:راه ورسم بندگی(که خود آداب دارد وادب، اینکه بتوانی هرچه مولاگفت بگویی چشم).
دوم: راه ورسم زندگی( اینکه هرچیزی درجای خودموثرومقبول است.)
سوم: بصیرت وشناخت زمان
واین رمزرادرادعیه این ماه می توان یافت.
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَهٍ کَریمَهٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ
خدایا ما با تضرع و زارى به درگاهت از تو خواستاریم دولتى گرامى را که به وسیله آن اسلام و مسلمین
وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَالدُّعاهِ اِلى طاعَتِکَ
را عزت بخشى و نفاق و منافقین را منکوب سازى و ما را در آن دولت از زمره خوانندگان مردم بسوى اطاعت توقراربده
حرف ازنفاق ومنافق است!!!راز این فرازچیست؟
ناخودآگاه برگی ازتاریخ درذهنم ورق می خورد وکبوترخیالم به سال چهل هجری قمری مصادف بابیست ویکم ماه رمضان پرمی کشد.
چه خبراست؟همه جاشلوغ است؟ صدای گریه می آید!!!
نداآمدمولای اول شیعیان توسط شقی ترین فردبه شهادت رسیده است.
باشنیدن این حرف دلم می گیرد درفکرآن بودم که بعدازایشان چه کسی رهبری امت اسلام رابه عهده خواهندگرفت؟
شلوغی جمعیت وهمهمه شان افکارم راازهم پاره کرد.
صدای صلوات بلندشدگویاامام حسن مجتبی (علیه السلام) فرزندبزرگ امام علی (علیه السلام )همراه امام حسین (علیه السلام) به مسجد آمدند.به سمت محراب رفتندوبامردم درحال صحبت هستند.
بزرگان کوفه همه نشستندوامام خودرااینطورمعرفی می کند.
هرکس که مرامی شناسدکه می شناسدهرکس نمی شناسدبداندکه من حسن فرزندپیامبرهستم…
برایم جای سوال بودچراامام خودرافرزندپیامبرنامیدونفرمودحسن فرزندعلی(علیه السلام)؟؟؟
نگاهی به اطراف کردم جوابم راگرفتم.
بزرگان کوفه وریش سفیدان زیادی درجای جای مسجدنشستند.کسانیکه به خاطرکم سن وسال بودن امام ممکن است فکرجانشینی درسرداشته باشند،چون خودراباتجربه ترمی دانستند.
وروزی رسیدهمین بزرگان کوفه که جزاولین افرادی بودندکه باامام حسن علیه السلام بیعت کردند.تسلیم سربازان سرخ معاویه شدندوامام راتنهاگذاشتند.وعده های معاویه آنهارافریب دادبه حدی که حاضربودندامام رادست بسته به معاویه تحویل دهندوپاداش بگیرند.
وبرای رسیدن به این حاجت چه دروغ هاکه گفته نشدوچه جنگ داخلی وروانی که همین هاایجادنکردند!!!
وسرآخرامام بخاطرحفظ اسلام. وجان شیعیان تن به صلح بامعاویه داد.
وننگی دیگردرکارنامه مردم کوفه ثبت شد.
فکرش هم ازدرون جگرم رامی سوزاند.بمیرم برای غربت امام حسن(علیه السلام).
به راستی چه رازی است میان:رمضان،امام حسن(علیه السلام)،دعای افتتاح وامام زمان عج.
گویاخدامی خواهدبه ماباتکرارهرشب این دعادرماه مبارک اتفاقاتی که برامام حسن (علیه السلام )گذشت راگوش زدکند.که مبادابامهدی(عج) هم اینچنین رفتارکنید!!!
حواستان باشدکه فریب ظواهردنیاووعدهای دروغین معاویه زمان رانخوریدمباداامام زمانتان راتنهابگذارید؟
یکشنبه 97/02/30
زمان درگذراست.زندگی درریل خودقراردارد. فلک درمدارخودجای گرفته وهمه وهمه در خدمت ماهستندتاماچه کنیم؟!!!ماراچه شده؟چرابیادنمی آوریم چه کسی ماراسوارقطار زندگی کرده است؟ درکدامین ایستگاه می بایست پیاده شویم؟اصلاچراسواراین قطار شده ایم؟
به راستی که آلزایمردردبی درمانی است که قرنهاست بشررافلج کرده…ومراهم،هم چنین.
تاریکی همه جارافراگرفته.تاچشم کارمی کند سیاهی است.دستی برچشمانم می کشم بلکه چیزتازه ای ببینم امابهترکه نمی شودهیچ،بدتر هم می شود.
آخ،سوختم!!گویادستانم آلوده بود.دیگرچشمانم هم چیزی نمی بیند.
حال چه کنم به کدامین سوبروم؟ زمین زیر پایم می لغزد.اینطورکه پیداست روی سطحی صاف قدم نمیگذارم.هرطورشده بایدازاین وضع خلاص شوم،اماچطور؟!!!
دلم گرفت ازآن همه غربت وتنهایی.اشک امانم نداد.چرابه اینجارسیده ام؟آیااینجاآخرخط است؟!!
حسی دردرونم مراتشویق می کردکه کمک بخواهم.ناخودآگاه فریادزدم آیاکسی هست به فریادم برسد؟
صدایی آمد،آشنابود.اماکی وکجارانمی دانستم. واضح نبود.انگارگوش هایم توان شنیدن صدا رانداشتند.سرم راتکان دادم وچندباربادست به دوطرف گوشم ضربه زدم.بلاخره صداواضح ترشد.
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ ۖ هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِیمُ.(اوست خدایی که جزاو هیچ معبودی نیست،دانای نهان وآشکار است، اورحمان ورحیم است.)حشر/22
ازاینکه کسی جوابم راداده بوددلشاد شدم. بیشترازاینکه اورحمان ورحیم بودخوشحال بودم چراکه حال زارمن چنین کسی رامی طلبید.
اماافسوس خوردم ازاینکه تاریکی مجال دیدن راازمن گرفته بود
دوباره پرسیدم:اوکیست؟رحمان ورحیمی که می تواندمرادرک کندونجات بخشدکیست؟
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ(اوست خدایی که جزاوهیچ معبودی نیست،همان فرمانروای پاک وسالم ازهرعیب ونقص،ایمنی بخش،چیره ومسلط، شکست ناپذیر،جبران کننده،شایسته بزرگی وعظمت است.خداازآنچه شریک اوقرارمی دهندمنزه است.)حشر/23
تمام وجودم راعجزفراگرفته بودباشنیدن این توصیفات به کوچکی وناتوانیم درحل مشکلات یقین کردم.مضطرب بودم.گفتم:بازهم بگو…
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.(اوست خدا،آفریننده، نوساز،صورتگر،همه نام های نیکوویژه اوست. آنچه درآسمان هاوزمین است همواره برای تسبیح می گویند،واوتوانای شکست ناپذیر است.)حشر/24
حس کردم زمین زیرپایم می لرزد.عظمت این صدارعشه به جانم انداخت وآتش به دلم زد.
باخودمی گفتم:تمام مدت این وجودکجابودکه من اوراندیدم؟بغض راه گلویم رابسته بود. نمی توانستم فریادبزنم.ازطرفی می ترسیدم ازخودش بپرسم توکجابودی که تمام این مدت من توراندیدم!!! اوخودش جواب دادبی آنکه من بپرسم…
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ (ومابه اوازرگ گردن نزدیک تریم.)ق/16
دیگرطاقت ایستادن نداشتم.به خاک افتادم وبه حال خودزار زدم که مراچه شده؟چرا زودتر تورا نشناختم؟تمام این مدت از رگ گردن به من نزدیک تربودی ومن نفهمیدم!!!می خواستم زمین دهان بازکندومراببلعد تاانقدر شرمنده نشوم.ای کاش زودترشناخته بودمت. بلکه بهترزندگی می کردم.ای کاش هیچ وقت ازتوجدانشوم…
هنوزجمله ام تمام نشده بودکه چشمانم بازشد.
من کجاهستم؟اینجاکجاست؟
سحربودومن درحال خواندن دعای ابوحمزه ثمالی بودم.حال یادم آمدهمه چیزازاین فرازشروع شد.
اَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ اِلاّ اَنْ تَحْجُبَهُمُ الاَْعمالُ دوُنَکَ (و مسلماً تو از خلق خود در حجاب نشوی مگر آنکه کردارشان میان آنها و تو حاجب شود)
چه فرازدل نشینی!!چه رویای تکان دهنده ای رانصیبم کرد.
شنبه 97/02/29
#به_قلم_خودم
#فرازی_ازدعای_افتتاح
#برای_نقد
پیاده روشلوغ بودمعلوم نبودپیاده روهست یاسواره رو!!! یکدفعه جلوی پایت موتوریادوچرخه سبز می شد.زیرلب غرغرمی کردم که آخه چه وضعشه آدم توپیاده روهم امنیت نداره؟!!!
دست کودک3ساله ام رامحکم گرفته بودم که مبادابازیگوشی کندوناغافل اتفاق بدی بیفتد.
تمام حواسم به زهرابودکه ناگهان چشمم به خدیجه(دخترهمسایه مان)افتاد. تازهرا رادید اورابغل کردواصرارداشت اوراباخودببرد.ظاهرامی خواستندبه پارک بروند.
غافلگیرشده بودم ونمی دانستم چطورمانع بردن زهراشوم که به خدیجه هم برنخورد.ازاواصراربودوازمن انکار…
گفتم:نه اذیتتون می کنه واواصرارمی کرد:که نه باماچکارداره،خیالت راحت مواظبش هستم.
جالب ترآنکه زهراهم بدش نمی آمدبرود.اصلاهم احساس غریبی نمی کرد ونیشش تابناگوش بازبود.
دستم رابه طرف خدیجه دارازکردم تازهرارادرآغوش بگیرم ومانع رفتنش شوم.امااوباهمان زبان کودکانه اش بامن خداحافظی کردورفت.
ومن مات ومبهوت به جای خالی دستان کوچک اودردستم نگاه می کردم.
هنوزباورم نمی شداوکه انقدربه من وابسته است،مرابه رفتن پارک وباخدیجه بودن فروخته باشد.
باخودمی گفتم:اینم بچه،این همه زحمتش روبکش،آخرش ببین چطورمنوضایع کرد!!وسط خیابون تنهام گذاشت ورفت.
شروع کردم به خط ونشان کشیدن:بذاربیادخونه من میدونم واون.
ناخودآگاه به یاداین فراز ازدعای افتتاح افتادم:
اِنَّکَ تَدْعُونى فَاُوَلّى عَنْکَ وَ تَتَحَبَّبُ اِلَىَّ فَاَتَبَغَّضُ اِلَیْکَ
اى پروردگارم تو مرا مى خوانى ولى من از تو رومى گردانم و تو به من دوستى مى کنى ولى من با تودشمنى مى کنم و تو
وَ تَتَوَدَّدُ اِلَىَّ فَلا اَقْبَلُ مِنْکَ کَاَنَّ لِىَ التَّطَوُّلَ عَلَیْکَ فَلَمْ یَمْنَعْکَ ذلِکَ
به من محبت کنى و من نپذیرم گویا من منتى بر تو دارم و باز این احوال بازندارد تو را از
مِنَ الرَّحْمَهِ لى وَالاِْحْسانِ اِلَىَّ وَالتَّفَضُّلِ عَلَىَّ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ
مهر به من و و احسان بر من و بزرگواریت نسبت به من از روى بخشندگى و بزرگواریت
فَارْحَمَ عَبْدَکَ الْجاهِلَ وَجُدْ عَلَیْهِ بِفَضْلِ اِحْسانِکَ اِنَّکَ جَوادٌ کَریمٌ
پس بر بنده نادانت رحم کن و از زیادى احسانت بر او ببخش که براستى تو بخشنده و بزرگوارى.
اشک درچشمانم حلقه زد.گویی خدامی خواست چیزی رابه من بفهماند.اوداشت بااین اتفاق بامن حرف می زند: همیشه توبامن همین رفتار روکردی.هروقت صدات کردم وگفتم:بنده من پیش من بیا،بامن حرف بزن،من پروردگارتوام،روزی تودردست منه،هرچی می خوای ازمن بخواه،ازهیچی نترس من مراقبتم…
اماتوبدون توجه به حرفهای من ازمن دورشدی… خیلی وقتهامحبت زیادم به توباعث شدناسپاسی کنی…
انگارنه انگارکه من پروردگارتوهستم وتوهرچی داری ازمنه ولی هیچ وقت بخاطرناسپاسی هات ترددنکردم…
هروقت چیزی خواستی من آخرین نفری بودم که به سراغش رفتی،انقدرسرگرم دنیاوظواهراون شدی که محبتم روندیدی…
به اینجاکه رسیدم آتش گرفتم یادزهراافتادم که چطور آغوش امن وپرازمحبت من رابه بازی وخوش گذرانی خودش فروخته بود.
خیسی اشک راروی گونه هایم احساس می کردم،دست خودم نبودمی دانستم که درخیابان جای اشک ریختن نیست ولی ازاینکه انقدرازمولایم دوربودم که آن لحظه درآن اتفاق قراربودبه خودبیایم شرمنده شدم.
آهی کشیدم وگفتم: الهی غلط کردم
فَارْحَمَ عَبْدَکَ الْجاهِلَ بنده نادانت راببخش.مبادا رفتارم روبه حساب عمدبگذاری.به خودت قسم اگربی وفایی ازمن سرزده یامی زنه از روی غرض نبوده ونیست غفلتم روبذاربه حساب نادونیم.
انتظارداشتم خداغفلتم راببخشد درحالی که چقدرسریع می خواستم زهرارابخاطررفتارش تنبیه کنم.آهی کشیدم وگفتم:الهی یقینا توازمادربه بنده ات مهربان تری.
شنبه 97/02/15
دعاى عظيم الشأنى را كه از حضرت رضا عليه السّلام روايت شده بخواند، آن حضرت فرموده است: اين دعا دعايى است كه امام باقر عليه السّلام در سحرهاى ماه رمضان میخواندند:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ
جَمَالِكَ بِأَجْمَلِهِ وَ كُلُّ جَمَالِكَ جَمِيلٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ
بِجَمَالِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ جَلالِكَ بِأَجَلِّهِ وَ كُلُّ
جَلالِكَ جَلِيلٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِجَلالِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ
إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ بِأَعْظَمِهَا وَ كُلُّ عَظَمَتِكَ
عَظِيمَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي
أَسْأَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِأَنْوَرِهِ وَ كُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ اللَّهُمَّ إِنِّي
أَسْأَلُكَ بِنُورِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ رَحْمَتِكَ
بِأَوْسَعِهَا وَ كُلُّ رَحْمَتِكَ وَاسِعَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ
بِرَحْمَتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كَلِمَاتِكَ بِأَتَمِّهَا وَ
كُلُّ كَلِمَاتِكَ تَامَّةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَلِمَاتِكَ كُلِّهَا.
خدايا از تو درخواست میكنم به حق زيباترين مرتبه از زيبايی ات، و همه مراتب زيبایی ات زيباست، خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب زيبايی ات.
خدايا از تو درخواست میكنم به حق نيكوترين مرتبه از جمالت، و همه مراتب جمال تو نيكوست، خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب جمالت.
خدا از تو درخواست می كنم به حق برجسته ترين مرتبه از جلالت، و همه مراتب جلال تو برجسته است خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب جلالت.
خدايا از تو درخواست می كنم به حق بالاترين مرتبه از عظمتت، و همه مراتب عظمتت عظيم است، خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب عظمتت.
خدايا از تو درخواست می كنم به حق نورانی ترين مرتبه از نورت، و همه مراتب نور تو نورانى است، خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب نورت.
خدايا از تو درخواست می كنم به حق گسترده تری مرتبه از رحمتت، و همه مراتب رحمتت گسترده است، خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب رحمتت.
خدايا از تو درخواست می كنم به حق كامل ترين مرتبه از مراتب كلمات، و همه مراتب كلماتت كامل است، خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب كلماتت.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كَمَالِكَ بِأَكْمَلِهِ وَ كُلُّ كَمَالِكَ
كَامِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَمَالِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي
أَسْأَلُكَ مِنْ أَسْمَائِكَ بِأَكْبَرِهَا وَ كُلُّ أَسْمَائِكَ كَبِيرَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ
مِنْ عِزَّتِكَ بِأَعَزِّهَا وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزِيزَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ
بِعِزَّتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَشِيَّتِكَ بِأَمْضَاهَا وَ
كُلُّ مَشِيَّتِكَ مَاضِيَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَشِيَّتِكَ كُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ قُدْرَتِكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِي اسْتَطَلْتَ
بِهَا عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ وَ كُلُّ قُدْرَتِكَ مُسْتَطِيلَةٌ اللَّهُمَّ
إِنِّي أَسْأَلُكَ بِقُدْرَتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ
بِأَنْفَذِهِ وَ كُلُّ عِلْمِكَ نَافِذٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعِلْمِكَ
كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ قَوْلِكَ بِأَرْضَاهُ وَ كُلُّ قَوْلِكَ
رَضِيٌّ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِقَوْلِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ
مِنْ مَسَائِلِكَ بِأَحَبِّهَا إِلَيْكَ وَ كُلُّهَا [وَ كُلُّ مَسَائِلِكَ ]
إِلَيْكَ حَبِيبَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَسَائِلِكَ كُلِّهَا.
خدايا از تو درخواست میكنم به حق كامل ترين مرتبه از كمالت و همه مراتب كمالت كامل است، خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب كمالت.
خدايا از تو درخواست میكنم به حق بزرگ ترين مرتبه از نام هايت، و همه مراتب نام هايت بزرگ است، خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب نام هايت خدايا از تو درخواست می كنم به حق عزيزترين مرتبه از عزّتت و همه مراتب عزّتت عزيز است، خدايا از تو درخواست میكنم به حق همه مراتب عزتت خدايا از تو درخواست ميكنم به حق نافذترين مرتبه اراده ات و همه مراتب اراده ات نافذ است خدايا از تو درخواست ميكنم به حق همه مراتب اراده ات خدايا از تو درخواست ميكنم به حق قدرتت كه بر همه موجودات احاطه دارد و همه قدرتت بر تمام موجودات احاطه دارد خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب قدرتت، خدايا از تو درخواست می كنم به حق نافذترين مرتبه از مراتب علمت و همه مراتب علمت نافذ است، خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب علمت.
خدايا از تو درخواست می كنم به حق پسنديده ترين مرتبه از گفتارت، و همه مراتب گفتار تو پسنديده است خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب گفتارت، خدايا از تو درخواست میكنم به حق محبوبترين مرتبه از خواسته هايت نزد تو، و همه مراتب خواسته هايت محبوب است خدايا از تو درخواست میكنم به حق همه مراتب خواسته هايت.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ شَرَفِكَ بِأَشْرَفِهِ وَ كُلُّ شَرَفِكَ
شَرِيفٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِشَرَفِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي
أَسْأَلُكَ مِنْ سُلْطَانِكَ بِأَدْوَمِهِ وَ كُلُّ سُلْطَانِكَ دَائِمٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِسُلْطَانِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ
مِنْ مُلْكِكَ بِأَفْخَرِهِ وَ كُلُّ مُلْكِكَ فَاخِرٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ
بِمُلْكِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عُلُوِّكَ بِأَعْلاهُ وَ كُلُّ
عُلُوِّكَ عَالٍ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعُلُوِّكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي
أَسْأَلُكَ مِنْ مَنِّكَ بِأَقْدَمِهِ وَ كُلُّ مَنِّكَ قَدِيمٌ اللَّهُمَّ إِنِّي
أَسْأَلُكَ بِمَنِّكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ آيَاتِكَ
بِأَكْرَمِهَا وَ كُلُّ آيَاتِكَ كَرِيمَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِآيَاتِكَ
كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا أَنْتَ فِيهِ مِنَ الشَّأْنِ وَ
الْجَبَرُوتِ وَ أَسْأَلُكَ بِكُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ وَ جَبَرُوتٍ وَحْدَهَا
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا تُجِيبُنِي [بِهِ ] حِينَ أَسْأَلُكَ
فَأَجِبْنِي يَا اللَّهُ.
خدايا از تو درخواست می كنم به حق شريف ترين مرتبه از شرفت، و همه مراتب شرف تو شريف است، خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب شرفت.
خدايا از تو درخواست می كنم به حق پايدارترين مرتبه از سلطنتت و همه مراتب سلطنت تو پايدار است، خدايا از تو درخواست می كنم به حق مراتب سلطنتت.
خدايا از تو درخواست می كنم به حق باافتخارترين مرتبه از فرمانروايی ات و همه مراتب فرمانروايی ات با افتخار است، خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب فرمانروايی ات.
خدايا از تو درخواست می كنم به حق برترين مرتبه از برتری ات و همه مراتب برتری ات برتر است، خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب برتری ات.
خدايا از تو درخواست می كنم به حق ديرينه ترين مرتبه از كرمت، و همه مراتب كرمت ديرينه است، خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب كرمت.
خدايا از تو درخواست می كنم به حق گرامی ترين مرتبه از نشانه هايت، و همه مراتب نشانه هايت گرامى است.
خدايا از تو درخواست می كنم به حق همه مراتب نشانه هايت.
خدايا از تو درخواست می كنم به حق آنچه از جاه و جبروت كه در آنى، و از تو می خواهم به حق هر جاه به تنهايى و به حق هر جبروت به تنهايى، خدايا از تو درخواست می كنم به حق آنچه اجابت می كنى مرا به آن هنگامى كه از تو درخواست می كنم پس مرا اجابت كن اى خدا.
آنگاه هر حاجت كه داری از خدا بخواه، كه به يقين براورده خواهد شد.
===============
منبع:مفاتیح الجنان
دعای سحرباصدای حاج محسن فرهمند
شنبه 97/02/15
﴿رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً ۚ إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ﴾(سورهٔ آلعمران-آیهٔ ۸)
باراِلها، دلهای ما را به باطل میل مده پس از آنکه به حق هدایت فرمودی، و به ما از لطف خویش اجر کامل عطا فرما که همانا تویی بخشندهٔ بیمنّت.
﴿إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ﴾(سورهٔ مؤمنون-آیهٔ ۱۰۹)
زیرا شمایید که چون طایفهای از بندگان صالح من روی به من آورده و عرض میکردند باراِلها ما به تو ایمان آوردیم، تو از گناهان ما درگذر و در حق ما لطف و مهربانی فرما که تو بهترین مهربانان هستی.
﴿إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا﴾(سورهٔ کهف-آیهٔ ۱۰)
آنگاه که آن جوانان کهف (از بیم دشمن) در غار کوه پنهان شدند، از درگاه خدا خواستند: باراِلها تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما و بر ما وسیلهٔ رشد و هدایتی کامل مهیا ساز.
﴿وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ﴾(سورهٔ بقره-آیهٔ ۲۵۰)
چون آنها در میدان مبارزه جالوت و لشکریان او آمدند، از خدا خواستند که بار پروردگارا به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و ما را بر شکست کافران یاری فرما.
دعای ربناباصدای حامدزمانی
دعای ربناباصدای سیدعلی موسوی