طوفان واژه ها
بازاين چه شورش است كه درجان واژه هاست...
بازاين چه شورش است كه درجان واژه هاست...
پنجشنبه 97/02/20
به یک فروشنده خانم مجردباروابط عمومی بالانیازمندیم….
به یک منشی خانم باروابط عمومی بالاومسلط به کامپیوترنیازمندیم….
به یک منشی خانم جوان نیازمندیم…
به یک وزیتورخانم جوان باروابط عمومی بالانیازمندیم….
قطعافرویدرامی شناسیداگرنه لابداسمش راشنیده اید،راسل راچطور می شناسید؟تابه حال نظریاتشان رامطالعه کرده اید؟!!!
زیگموندفروید،روانکاواتریشی که به پدرروانکاوی غرب شهرت داردبرای چاره جویی مشکل امنیت زن،غرایزجنسی رابه گونه ای تحلیل کردکه نتیجه آن ترویج فرهنگ برهنگی بود.وی وجودهرگونه محدودیت میان زن ومردراعاملی برای تشدیدبیماری روانی قلمدادکردوراه چاره راآزادی جنسی برشمرد.
(فرویدوفرویدیسم،فیلیسین شاله،ترجمه اسحاق وکیلی،مکتبهای روان شناسی ونقدآن،دفترهمکاری حوزه ودانشگاه،انتشارات سمت،ص261-402
پس ازاوکسان دیگری مانندبرتراندراسل بااودراین طرح همنوا شدند.راسل می گوید:اگربرهنگی مدروزمی شدمسلماًمردان ازدیدن بدن برهنه ی یک زن دچارتحریک نمی شدند.
زناشویی واخلاق،برتراندراسل،ترجمه مهدی افشار،بخش هشتم،ص134
این نشأت گرفته شده ازهمان تمدن منحط غرب است که خیلی هاسنگش رابه سینه می زنند وقبولش دارند..
به قول شهیدمطهری ماقبول داریم ناکامی جنسی عواقب وخیمی به دنبال دارد امابرای پاسخ دادن به این نیازراهش برداشتن قیوداجتماعی نیست چون مشکل که حل نمی شود دوبرابرهم می گردد.
نتیجه برداشته شدن قیوددرباره غریزه جنسی مساویست بانابودی مفهوم واقعی عشق….عشق جای خودش رابه هرزه شدن طبیعت وبی بندوباری میدهد….اماآنچه که آقایان روانشناس غرب ازآن غفلت کردند این است که هرچه عرضه بیشترشود میل به تنوع هم افزایش پیدامی کند،پس بارنگارنگ شدن خانم هاوآزادی روابط زن ومردنه تنهاغریزه شهوت درمردهاآرام نمی گیرد بلکه تنوع طلب ترهم می شوند…
همین امرباعث شدتا«راسل درهمان کتاب زناشویی واخلاق اعتراف کند که عطش روحی درمسائل جنسی غیرازحرارت جسمی است آنچه باارضاءتسکین می یابدحرارت جسمی است نه عطش روحی.»
کتاب مسأله حجاب شهیدمطهری،ص114
واقعاچراوقتی عرض مدت کوتاهی پی بردند عمل کردن خلاف طبیعت انسان نه تنهاباعث آرامش اونمی شود بلکه اورابه تباهی می کشاند هیچ عکس العملی جهت جبران یاجلوگیری ازفسادانجام ندادندتاجامعه شان بیش ازاین ضربه نخورد درعوض افکارمسموم خودشان رابه کشورهای دیگر منتشرکردند.؟!!!!!
انچه که درتاریخ ثبت شده (بادقت بخوانید)
انگلیس وآمریکابیش ازکشورهای دیگه مستعمره داشتندونظریه فرویددرست همزمان بودبه دوران رشدسرمایه داری دراروپاوآمریکا…موج تحول فنی واقتصادی سراسراروپارافراگرفته بودروزانه هزاران جوراب درکارخانه هاتولیدمی شدوچون پوشش ملی زنان اروپایی شبیه به لباس محلی زنان روستایی مابودوازطرفی کارخانه هابیش ازمصرف داخلی تولیدمی کردندآن همه جوراب درداخل مصرف نمی شد آنها به این نتیجه رسیدندکه باتبلبغات وفراوانی جنس های لوکس وزینتی ذائقه مردم راتغییردهند .وبه تدریج فرهنگ ملی کشورهاکهنه شدومردم مصرف کننده کالاهای جدیدشدند.(استحمار،ص88)
ویل دورانت می نویسد:آزادی زن ازعوارض انقلاب صنعتی بود….یک قرن پیش درانگلستان کارپیداکردن برای مردان دشوارگشت امااعلانیه هاازآنان خواست تازنان وکودکان خودرابه کارخانه بفرستید.(لذات فلسفه،ص158-159)
وچنین شدکه آدمخواران صنعت اروپاترجیح دادنددوکارانجام دهند:
1-موادخام راازکشورهای استعمارشده غنیمت ببرند.
2-بجای پول به آن کشورهاکالاهای مصرفی بدهند.
وازآنجاکه حجم مصرفی این کشورها(کشورهای تحت سلطه اروپاازجمله خاورمیانه،شرق آسیا،شمال آفریقا)نتوانست حجم انبوه تولیدات راجذب کند.آنان تصمیم گرفتندمردم راچنان مصرفی سازندکه برای خریدجنس های خارجی لوکس ازهم سبقت بگیرند.البته اجرای این نقشه باموانعی روبه روشدیکی ازموانع افرادتحصیل کرده ونسل معترض کشورهابود؛نسل فریادگربین 18تا25سال که بزرگ ترین نیروی هرقوم وقوی ترین اهرم جسمی وروحی یک ملت شمرده می شود.نسلی که هم دغدغه آزادی اجتماعی وفکری داردوهم بحران جنسی…(خودآگاهی –استحمار،ص88)
چطورمی شدآنان راآرام یاتخدیرکردتاتهدیدی برای منافع سرمایه داران نباشند؟!!!!
درچنین شرایطی فردی فرویدنام درمجامع علمی سربرافراشت وفریادزد:ای همه زنان جهان به زودی لایحه آزادی شماتصویب می شود…چرابایدمردان ازنعمت رایگان طبیعت(زن)بی بهره بمانند!!!!!آیادست آفرینش زن راباآن همه زیبایی وتوانایی دراسارت خانه وپوشش آفریده است؟!!!
بااین طرح صاحبان پول وسرمایه خودرابه پیروزی نزدیک دیدندوتصمیم گرفتندهمان اندازه که برای تولیدوصدورکالاسرمایه گذاری می کنندبرای ترویج وتثبیت نظریه آزادی جنسی هم سرمایه گذاری کنند.
وبرای رسیدن به این خواسته چندموضوع راسرلوحه کارشان قراردادند:
1-ازمیان برداشتن مرزهای اخلاقی میان زن ومرد
2-محدودیت میان زن ومردراامری برخلاف توسعه اقتصادی جلوه دادن
3-کنارگذاشتن پوشش های مذهبی،ملی ومحلی
4-زمینه سازی وسیع برای اشتغال زنان درکارخانه بانام آزادی زن
وبلاخره بعدازچندسال برنامه ریزی وسرمایه گذاری بزرگترین نیروی سدراه آنها(گروه سنی 18-25)بهترین مشتری طرح های استعماری شدند.فریفته شدن جوانان به جایی رسیدکه رئیس جمهوراسبق آمریکاکندی درشکایت ازوضع جوانان آمریکامی گوید:ازهرهفت جوانی که درآمریکابه سربازی گسیل می شود6نفرشان نالایق وسست عنصرهستندوبه نظرمن علت این فلاکت افراط درشهوترانی است که استعدادهای بدنی ودرونی آنهاراکاسته است.(خوداگاهی-استحمار،ص88)
آنهابه بهانه آزادی زن ازقیدوبندهم زنان رادربندکردندوهم مردان را،نقشه ماهرانه طرح ریزی شده بودآنهامی خواستندازنیروی مردوزن درراه سیاست های خوداستفاده کنندوبرای این کارمی بایست تنوع طلبی مردهابه ده هابرابرافزایش می یافت وزنان هم بایدطوری تربیت می شدندکه کامجویی ازانهاآسان گردد.واین شدنی نبودمگرباازبین بردن هرگونه حجاب وعامل مصونیت آوربرای زن ومحدودیت زابرای مرد.
کارخانه داران انگلیسی واروپایی باترویج نظریه فرویددومنظورداشتند:
1-بی بندوباری ومصرف گرایی راگسترش دهندونسل جوان رابه راحتی به دام بیاندازندتاجلوی اعتراضشان رابگیرند.
2-به نام آزادی زن راازخانه به کارخانه بکشندوازقدرت بدنی اوبامزدکمتر سود جویند. هم حقوق کمترمی دهندوهم ازاندام وویژگی های زنانه اودرفروش وتولیداجناس بهره ببرند.
بابیرون کشیده شدن زن هاازخانه وکاردرمراکزتولیدی نظام خانواده رامتزلزل کردندوآمارطلاق وجرایم فسادفرزندان که ازسایه پدرومادرمحروم بودندافزایش یافت سیاستمداران اروپایی ابتداخواستندازشدت این بحران کم کنندولی بعددانستندکه وجوداین اوضاع آشفته ازجنبه های دیگربه نفعشان است هرزن مطلقه چون جایگاه امن خانواده راازدست داده برای تأمین زندگی پناهگاه اقتصادی نداشته وبرای کاردربیرون ازخانه احساس نیازبیشتری می کندپس باکمترین حقوق هم دم برنمی آورد.
ازطرف دیگرفروش اجناس وقتی زنی اداره کننده فروشگاه باشدبیشترخواهدشد….
طی این نیت های شوم آمیختگی وتماس زن ومردگسترش یافت وپوشش های ملی به دورافتادتاجایی که زنان درکارخانه هابایک زیرپوش مشغول کارشدندوبسیاردلخوش بودندکه به آنهااجازه دادنددوشادوش مردهادرکارخانه هافعالیت کنند.
(تأثیرانقلاب صنعتی درتباهی زن،حجاب ابوالاعلی مودوری)
ازاین سودرشرق هنوز12سال به مرگ فرویدمانده بودکه درسال1306ش/1927م امان الله خان حاکم وقت افغانستان ازسفراروپایی خودبه کشورش بازگشت وتئوری بی حجابی زنان رادرافغانستان اعلام کرد.
سال1313ش/1934م آتاتورک نیزپس ازسفربه اروپاچنین کرد.(درترکیه حجاب راممنوع ساخت)یک سال پس ازاین درایران رضاخان درپی ملاقات باآتاتورک درترکیه فرمان کشف حجاب رادرسال 1314ش/1935م (4سال قبل ازمرگ فروید)اعلام کرد.
(برای مطالعه بیشتردراین باره رجوع کنیدبه کتاب حجاب وکشف حجاب درایران.)
این طورکه درتاریخ ثبت شده بعدازنظریه فرویدوراسل که اگربرهنگی مدروزشودزنان به امنیت وآزادی دست خواهندیافت ومردان نیزآرام می شوندغربیان هم پوشش رابرای زن منع کردندبااین وجو د،زنانشان که به سلامت روانی دست نیافتندهیچ مردانشان هم آرام ترنشدند…
واین نظریه چه بلای خانمان سوزی بود….زنان به طمع دستیابی به آزادی وآرامش بیشتردردام کارخانه داران گرفتارآمدند… به قول ویل دورانت «زن راازبندگی وجان کندن درخانه رهانیدوگرفتاربندگی وجان کندن درمغازه وکارخانه کرد»(مطهری،1388، نظام حقوق زن در اسلام، ص17) زنی که می بایست باخواستگاری وتقاضای صادقانه ازاوبخواهندتارویی نشان دهدامروزدرموقعیتی قرارگرفته که بایدخودالتماس کندتاگوشه چشمی به اوتوجه شود….وجودارزنده وپرمحبتی که یک زمان هرمردی دراه تصاحب اومی بایست به بلوغ ووارستگی می رسیدامروزتبدیل به کالای کم ارزشی گردیده که دست هرهرزه بچه ای به دامن او می رسد….
اززنی که تاحدی درکاشانه خودازآرامش نسبی وارزش برخورداربودموجودی ساختندکه فقط به این خاطرموردتوجه قرارمی گیردکه به گفته نیچه«لذت دهنده به مرداست وهیچ ارزشی ندارد»
بااستفاده ازکتاب رازیک فریب نویسنده یوسف غلامی
واین نیرنگ تاریخی همچنان درحال تکرارهست….
به یک فروشنده خانم مجردباروابط عمومی بالانیازمندیم….
به یک منشی خانم باروابط عمومی بالاومسلط به کامپیوترنیازمندیم….
به یک منشی خانم جوان نیازمندیم…
به یک ویزیتورخانم جوان باروابط عمومی بالانیازمندیم….
تاکیدبه جوان بودن داشتن روابط عمومی بالاواغلب خانم بودن ومجردبودن کمی جای تأمل داره…کجاست تساوی حقوقی که ازش صحبت شد؟!!!کجاست امنیت وآرامش جنسی وروحی که به این وعده زن روهمچون عروسک خیمه شب بازی به دست گرفتید؟!!!!کجاهستند آن همه مدعی!!!!! آیاخداتنهاهدفش ازخلقت زن همونی بودکه اونها فهمیدند؟!!!!
غربیهادرزمینه شناخت طبیعت زن وچگونگی برخوردباجنس زن،دچارافراط وتفریط بوده اند.اساسانگرش غربی نسبت به زن،یک نگرش مبنی برعدم برابری وعدم تعادل است.شمابه شعارهایی که درغرب داده می شودنگاه کنید،این شعارهاپوچ است وحاکی ازواقعیت نیست.
(مقام معظم رهبری،1376،زیبایی نژاد،سبحانی،1390،صص197-200)
فرآوری:طوفان واژه ها
پنجشنبه 97/02/20
تصویرزیباوپربهای اوبدون هیچ قدردانی ومحافظت (همچون تابلوی نقاشی پانزده میلیونی که به دست بچه های خردسال بیفتد)بدست خردسالان بی هویت تکه تکه وخط خطی می شودوازاوتنهاتصویری موهوم باقی می ماندکه دیگرهیچ سلیقه ای آن رانمی پسندد وهویتش راتمیزنمی دهد.
دراین میان آن که ازسیماواندام دلرباتری برخورداربودبازارگرم تری داشت همچنانکه بیشترآسیب دیدوسرمایه اش بیشتربه تاراج رفت….
این نمایش بی خرج وزحمت،رفته رفته تنوع طلبی مردان راصدچندان کرد.مردانی که تاپیش ازاین فقط یک همسرداشتندوازموقعیت زندگی خودوهمسرشان خرسند بودندبه گونه ای وسعت طلب وبی قیدشدندکه به چندین همسرهم بسنده نمی کنندوبه راحتی بنیان زندگی زناشویی وخانوادگی خودراازهم پاشیده وبه زنانی دیگررومی آورندوتنهارویکردشان بهره جویی هرچه افزون ترازقدرت جنسی وکسب لذت های تازه ترمی شودوچنین می شودکه مردان این عرصه باوجودآن همه زنان رهیده ازفرهنگ پوشیدگی،دیگرخودرامحدودبه یک زن نمی کنندوزیربارمسئولیت وازدواج نمی روند…..
واین واقعیت تلخ عصرماست که به اسم طرفداری ازحقوق زن، برشخصیت زن غالب شد….
این ستم هایی که درروزگارمابه زن روامی شودرانیمی اززنان خودبوجودآورده اند…..
فرآوری:طوفان واژه ها(بااستفاده ازکتاب رازیک فریب نویسنده یوسف غلامی)
پنجشنبه 97/02/20
سالهاي نه چندان دور همين نزديکي ها،مرداني در همسايگي ما زندگي مي کردند،که زندگي براي شان جدي ترين بازيچه بود.
زندگي کردند، چون هيچ وقت اسير وذليل زندگي نشدند.زندگي مي کردند،چون معناي زندگي را فهميدند.زندگی می کردندتاقیمت پیداکنندنه به هرقیمتی زندگی کنند….
آنها آمدند تا زندگي کردن را به ما ياد دهند وما ياد نگرفتيم.
چشم دوختند در چشم ما وبا سکوت شان فرياد زدند،که جور ديگر هم مي شود زندگي کرد.
آنها رفتند وما مانديم.رفتن آنها به رفتن يک ستاره ي دنباله دار مي ماندو ماندن ما به ماندن آب در مرداب روزمرگي ها….
این روزهاعده ای تلاش می کنندباورهاوارزشهایمان رابه سخره بگیرندتایادمان برودکه دربرابرخون شمامسئولیم….
این روزهاعده ای درتلاشندشماراافسانه تاریخ بدانند….
این روزهاعده ای درتلاشندجنگ قومیتی براه اندازنددرحالی که یادمان نمی رودددر8سال دفاع مقدس همه اقوام غیورکشورپهناورایران شرکت داشتند…ازجان ومال خودگذشتندتا تعرضی به جان ومال ناموس شیعه نشود تا اسلام باقی بماند….
بله اسلام همان اسلامی که هزارواندی سال پیش سروروسالارشهیدان هم برای حفظ اسلام قیام کردوشهدای مابه تأسی ازشهیدکربلاایستادگی کردند….
بله اسلام همان امانتی که درازای خون های ریخته شده درطول تاریخ نسل به نسل به دست مارسیده است….
ماراچه شده …
به کجاچنین شتابان….
چقدرامانت داربوده ایم!!!!!
حاجی چرادیگرنمیخندی
قهر کرده اید انگار ؟! درست نمیگویم ؟!
حاجی دیگر نمیخندی …!!! چه شده آن لبخندهای دائمت ؟
حاجی آنطور درخودت رفته ای دلم غصه اش میشود …سرت را بالا بگیر…
به چه می اندیشی؟ از چه دلگیری ؟ …
راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتند شماها رفتید بجنگید که چه بشود ؟
خودتان خواستید ، خودتان هم شهید شدید.
آن وقتها جبهه میگرفتم و جوابشان را میدادم.
حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله رفتی که چه بشود؟ رفتی که آزادی داشته باشیم؟
رفتی که یک عده به نام شما به جاه ومقام برسندوآخرش به مملکت خیانت کنند؟
رفتی که عده ای مانتوهایشان روز به روز تنگ تر و روسری هایشان روز به روز کوچکتر شود؟
رفتی که ماه محرمی هم پارتی بگیرند و جشن های آنچنانی؟وآخرش بگوینددوعرب باهم جنگیدن به ماچه؟
رفتی که عده ای دختر و پسر به هم که میرسند دست بدهند و اگر ندهند به هم بگویند عقب مانده ؟
حاجی جان ؛ جای پلاکت را این روزها زنجیرهای قطور گرفته !
جای شلوار خاکی ات را شلوارهای پاره پوره و چاک چاک گرفته (که به زور پایشان نگهش میدارند)!
جای پیراهن ساده ی “مردانه ات” را تی شرت های مارک دار گرفته (بعضا آب رفته اند) !
پسرانمان زیر ابرو بر میدارند ! دخترمان ابرو تیغ میزنند !
اوضاعی شده دیدنی … پارکها ، سینماها ، پاساژها شده اند سالن مد ! و البته دوست یابی!
حاجی تو رفتی که خودت را پیدا کنی و خدایت را ، این ها مانده اند و دارند خودشان را گم میکنند !!!!!!
حاجی ؛ گلوله دست شما را زخم انداخت و بعدها برد ، اینجا خودشان بر سر و صورت و دست و بازویشان
زخم و نقش می اندازند که زیبا شوند … !!!
این روزها اگربه کسی بگویی : خواهرم … هنوز بقیه حرف را نگفته شاکی میشود که:
چرا شما مذهبی ها نمیگذارید راحت باشیم؟ ما آزادی میخواهیم …چرا شماها نمیفهمید؟
اینجا اگر ماه رمضان به بعضی ها گفتی ماه رمضان است ، حرمت نگه دارید. تو را میکشند…
به همین سادگی
اگر گفتی آقا مزاحم ناموس مردم نشو ، تو را میکشند و کمترینش اینست که چشمت را کور کنند …
داغ بر دلم مانده …
و من مات و مبهوت از این همه شجاعت که تو لا اقل از ما انتظارش را داری و نداریمش !
اینجا پسری با تیپ آنچنانی هرچقدر هم که بی احترامی کند به غیر و سر و صدا کند ،
همه میخندند و میگویند : چه بانمک !
اما پسری مذهبی که با صدای بلند صلوات بفرستد بعد از نماز جماعت : بعضی ها میگویند:
زهرمار ! داد نزن سرمون رفت !!!
دختری با مانتوی کوتاه و تنگ و آستین های بالا زده شده با قر و غمیش راه برود همه میگویند چه باکلاس!
اما دختری چادری که بخواهد از کنارشان رد شود میگویند :صلواااات : اللهم صل علی محمد و آل محمد
اینجا به خیلی چیزهایی که اعتقاد تو بود میخندند !
به ریش میخندند …به چادر میخندند … به لباس پیغمبر میخندند …
راستی فرمانده … این کتاب صورت هم عالمی دارد ! “فیس بوک” را میگویم.
شرف و ناموس و اعتقاد بعضا پر ! عکسهایی در این فیس بوک از خود و
خانوادشان میگذارند که آدم شرمش میشود نگاه کند. شما میگفتی “یا علی” و زندگی میساختی
اینها عکس میگذارند …خاطر خواه میشوند … زندگی شروع میشود آن هم با یک “لایک” …
فردا هم طلاق! عجب پروسه ای!!! این هم به نام آزادی!!! …
این نظام را اعتقاد نگاه داشته … به تو میگویند آزادی نداری … راحت باش …
زندگی کن!!! که دست از اعتقادت برداری ما میگوییم بندگی کن و خوب زندگی کن …
آنها میگویند زندگی کن ، آزاد باش … (انگارآزادی خلاصه شده درهرزگی وهرزه بودن هنر است !)
خلاصه حاجی جای ارزشها عوض شده …دعایمان کن.
به خودم میگویم: به دلم :
بسوز … آتش بگیر …
آتش بگیر تا که بفهمی چه میکشم
رنگ ها عوض شده … حاجی دریاب …
یا صاحب الزمان : دلت خون است آقا … خدا صبرت بدهد …
پنجشنبه 97/02/20
نرم افزارجامع توشه رمضان راازفروشگاه مایکت دانلودکنید
«توشه رمضان» در مایکت:
https://myket.ir/app/com.tosheramazan.app
جامع ترین نرم افزارماه مبارک رمضان
پخش آنلاین قرآن،ترجمه صوتی قرآن،داستان های قرآنی،امثال وحکمت های قرآنی،سخنرانی های کوتاه صوتی ومتنی،مناجات،برنامه غذایی ماه مبارک،ادعیه وشرح ادعیه ماه مبارک رمضان،آهنگ پیشواز و…
چهارشنبه 97/02/19
#به_قلم_خودم
شلوغ بودوصدابه صدانمی رسید.چندمرتبه فروشنده راصدازدم:آقا…آقا… نگاهم نمی کردوانمودمی کردکه سرگرم صحبت با بقیه مشتری هااست.من که ازنوع برخورداوبه شدت ناراحت شده بودم،باصدای رسایی گفتم:جناب اگرکالای موردنظرمن رونداریدبفرماییدتاالکی معطل نشم. فروشنده دوم که عصبانیت من رادیدم به سمتم آمدوگفت:من عذرخواهی می کنم همکارم سرشون شلوغ هست به دل نگیرید بفرماییدمن درخدمتتون هستم. می دانستم که اودرحال ماست مالی کردن رفتاراوست وگرنه من اولین مشتری بودم که پادرفروشگاهشان گذاشتم وبعدفروشگاه شلوغ شد.اوخوب فهمیدکه چه می خواهم ازقصددیگرجوابم را نداد. مردک بی تربیت،دلم می خواست هرچه ازدهانم درمی آیدبه اوبگویم…خود راکنترل کرده وبه فروشنده دوم که منتظربودگفتم:اسباب بازی مناسب سن 3سال داریدکه ایرانی باشه؟ مردکه دست وپایش راگم کرده بودگفت :متاسفم خانم مااصلاتواین فروشگاه جنس ایرانی نداریم. احساس کردم دوتاچشم مرانگاه می کند.سرم راکه چرخاندم فروشنده اول بود.به من پوزخندمی زند. بدون اینکه معطل کنم؛گفتم:متشکرم خیلی سریع ازفروشگاه خارج شدم زیرلب غرغرمی کردم ومی گفتم:فکرکردیدکه چی؟ تواین مملکت باکمال آرامش کاسبی می کنیدوبه جنس ایرانی پوزخندمی زنید؟ یعنی انقدرشماکلاستون بالاست که فروش جنس ایرانی درحدشمانیست؟نه جناب اشتباه فهمیدی جنس ایرانی انقدربزرگه که امثال شمادرحدفروشش نیستید!!!واقعااسم امثال شماروچی می شه گذاشت؟! انقدر درافکارخودغرق بودم که اصلامتوجه نشدم به کدام سمت می روم باصدای مردانه ای به خود آمدم. خانم…خانم…صداآشنابود.برگشتم ،همسرم بودچقدردراین لحظه به حضورش نیازداشتم دیدنش حالم راخوب کرد لبخندزدم گفتم:سلام عزیزم گفت:سلام خانمی این طرفی چرامیری؟کجاان شاءالله؟ من که نمیدانستم اصلاکجاهستم وبه کدوم سمت می رفتم؛گفتم:دنبال یه جامی گردم که اسباب بازی ایرانی داشته باشه چندجارفتم ولی جنس هابیشترچینی ان ان …لبخندزدوگفت:خب خانم گل این سمت که مغازه نداره.این طرف میره سمت اتوبان وتاچشم کارمی کنه آسفالته وماشین. درحالی که به پاهایش اشاره می کردگفت:راهنمای خط یازده درخدمت شماست.نگران نباش باهم میریم هرچی خواستی بخر. ازاینکه کنارم بودبه خودمی بالیدم.باهم رفتیم چندمغازه دیگرراهم دیدیم.این بارخودم دست بکارشدم اسباب بازی های بیرون وداخل مغازه رابادقت نگاه می کردم تا#ساخت_ایران راپیداکنم.خیلی وقت هاناامیدازمغازه می آمدم بیرون.واومی پرسید:چه خبر؟ می گفتم:هیچی دلم گرفته بود،وقتی یک اسباب بازی ایرانی نمی شددراین شهربه اصطلاح توریستی پیداکرد چه انتظاری داریم که جوان بیکارنداشته باشیم…حالااسباب بازی فقط یکی ازلوازمی است که امروزکمبودش رامن دراین شهرکشف کرده بودم. ناخودآگاه به یادروزهای سخته اوایل ازدواجمان افتادم همسرم یک ماه بعدازعروسی بیکارشدوماماندیم وباقسط وام ازواج وکرایه ومخارج دیگه چه کنیم.واقعاسخت بودچندجاامتحان داد.به کارخانه های مختلف وفروشگاه و…سرزد کارپیدانبودکه نبودانگارخدامی خواست صبرمارابسنجد.اوحتی برای بارکشی هم مراجعه کرده بوداماچون چهره اش به این کارهانمی خوردصاحب کاراورانپذیرفته بود ابتدافکرکرده بودبرای سفارش محصول مراجعه کرده اماوقتی شنیددنبال کارمی گرددفقط شماره اش راگرفت وخبری نشد…به یادروزهایی افتادم که انگشترم رافروختم تااوبتواندتوشه راه کندوبه دنبال کارباشد…به پیشنهادیکی ازدوستانش برای اینکه مخارج زندگی مان بگذرد مدتی رفت بنایی وکارگری …خب این کارهم که فصلی است وهمیشه کارندارد…چندماه کارکردودوباره بیکارشد…آن اوایل خیلی سخت گذشت من باتمام وجودم فرمایش آقا#حمایت_از_کالای_ایرانی رادرک می کنم میفهمم جوان بیکار یعنی چه؟میدانم مردی که متاهل است ولی ازکاربیکارمی شودچه می کشد!!! یادآوری آن خاطرات تلخ باعث شداشک درچشمانم حلقه بزندهمسرم گویامتوجه اشک هایم شد دستم راگرفت گفت:چی شده خانم کوچولو،هیچ کدوم ازاسباب بازی هارونپسندیدی؟ بگوچی می خوای خودم خوشگلش روبرات میگیرم. ازلحن حرف زدنش خنده ام گرفت میخواست حال وهوایم راعوض کند گفتم:مهم نیست چی باشه مهم اینکه ایرانی باشه. گفت:آخه خانم خانما،من خسته ام ازسرکاراومدم مستقیم پیش تو.والله خط یازده ام جوابم کرده،پاهام تاول زد. کلافه بودم انتظارنداشتم سرزنشم کندگفتم:خب می گی چیکارکنم؟ کلافه گیم رافهمیدولبخندی زدوگفت:میگم الان دیگه دیروقته. نیم ساعت دیگه اذانه.من گشنمه بیابریم یه ساندویچ بزنیم بعدبریم نمازبخونیم بعدش فکرمی کنیم چکارکنیم. راست می گفت منم گشنه بودم ولی ازبس که حرص خوردم گرسنگی ازیادم رفته بود. دوتاساندویچ فلافل گرفت باسس تندخوش مزه بود.ساکت بودم واینهمه سکوت ازمن بعیدبود.طاقت نیاوردباخنده پرسید:خب،بانوتاکی بایدتواین شهربه چرخیم بی معطلی پرسیدم:اگریه روزمن مریض بشم چیکارمی کنی؟انگارحالش گرفته شده باشه بقیه ساندویچش راگذاشت روی میز وگفت:کوفتم کردی خدانکنه. گفتم:بگودیگه کاردارم. گفت :خوب معلومه دکترمی برمت،ازت مراقبت می کنم برات دارومی گیرم گفتم:اگریه روزداروکم یاب بشه چیکارمی کنی؟ اعصابش خردشده بودازچهره اش مشخص بود خیلی محکم گفت:انقدرمی گردم تاداروت روپیداکنم. گفتم:اگررفتی داروخونه وگفت نمونه مشابه دارو روازیه کارخونه دیگه داریم چیکارمی کنی میخری؟ گفت:مسلمه نه،ممکنه اثربرعکس داشته باشه مگراینکه پزشک معالج اجازه بده. دستانشرادردستم گرفتم وگفتم:ممنون که هستی،ای کاش بدونی که اقتصادکشورت هم مریضه.ای کاش به اندازه ای که نگران سلامتی من هستی به اقتصادکشورت هم اهمیت بدی.بیماریش جوریه که داروی مشابه روش جواب نمیده.فقط باخریدکالای ایرانیه که می شه این بیماری رودرمان کردتاخون تازه توی بدنه اش جریان پیداکنه. حواست باشه آقافرمودن:حمایت ازکالای ایرانی نه حمایت ازکالای داخلی. این یعنی اینکه مافقط مجازبه خریدکالای ایرانی هستیم نه اونهایی که توایران مونتاژ می شن. درتاییدحرفهام دستانم رافشارداد وکلی سس روی ساندویچم ریخت وگفت:خب حاج خانم بخوربریم نماز،دیروقته!!! ازحرفش خنده ام گرفت. هواتاریک شده بود.نزدیک اذان بود.باهم به مسجدرفتیم.قرارگذاشتیم بعدازنمازبه جستجوادامه دهیم.
به قلم:طوفان واژه ها