کلید واژه: "فتنه"

دعای مادر

دودغلیظی همه جاراپرکرده بود.چشم چشم رانمی دید. به هرطرف برمی گشت فقط دودبود ودود؛و غباری که دردهانش میرفت و زیر دندان احساس می شد.یادش نمی آمدآنجاکجاست وچرااوآنجاست.فقط می دانست هرطورشده بایدراه نجاتی پیداکند.هرچه بیشتردرآن وضع بماند؛نفسش تنگ ترمی… بیشتر »

باسوءتغذیه رشدمحال است

کلافه وخسته ازحرفهای تکراری به کنج اتاقش پناه می برد.درحالی که زانوهایش رابغل گرفته وسرش راروی زانوهایش گذاشته،درافکارش غرق می شود.باخودمی گوید:مگه من ازبقیه چی کم دارم؟چراکسی منودرک نمی کنه؟!!چراکسی استعدادهای منونمی بینه!!!چراباورم نمی کنن!!! … بیشتر »